معرفی کتاب کوچک اما بزرگ
کتاب کوچک اما بزرگ-دو نمایشنامهی کودک، نوشته فرشید قلیپور دربردارنده دو نمایشنامه است که بر آموختن مهارتهای مختلف توسط کودکان از راه قصه تأکید میکند. علاوه بر این بر ذهن آنها به گونهای سازنده تأثیر میگذارد تا بتوانند قوه تخیل خود را به جریان بیاندازند.
کودکان با تمرین بسیار میتوانند خیالپردازی را که مهمترین شیوه تقویت قوای ذهنی است در راستای ادراک و استفهام مسائل گوناگون تقویت کنند. آنها از طریق درک محیطی و با استفاده از قدرت تخیل میتوانند تصمیمهای درستی در زندگی بگیرند و به خودباوری برسند.
درباره کتاب کوچک اما بزرگ
نمایشنامه نخست این کتاب «طلسم کوه سیاه» نام دارد و درباره کودک شجاعی است که برای نجات جان مادربزرگش دست به عملی شجاعانه و دور از ذهن میزند. او با دیوی میجنگد که به قدرت و وحشتناکیاش معروف است. این کودک دلاور سرانجام دیو را شکست میدهد و طلسمش را باطل میکند. کودکان با مطالعه، تمرین، اجرا و حتی تماشای این نمایشنامه درمییابند که انسان چیزی به نام قدرت اراده دارد که به واسطه آن میتواند سربلند و سعادتمند شود.
نمایشنامه دوم به نام «فه فه قدبلنده» درباره تلاش لاکپشت و خارپشتی است که میخواهند گنجشک کوچکی را به لانهاش برسانند. اما آنها نمیتوانند به بلندی برسند و توان پرواز هم ندارند. پس از زرافه به خاطر قد بلندش کمک میگیرند. کودکان از طریق این نمایشنامه با مفهومی به نام تدبیر آشنا میشوند و درمییابند که با تفکر و اندیشه میشود بسیاری از کارها را به پیش برد و به موفقیت رسید.
کتاب کوچک اما بزرگ را به چه کسانی پیشنهاد میدهیم؟
این کتاب به کودکان ۱۰ تا ۱۲ ساله که به خواندن نمایشنامه و اجرای تئاترهای کودکانه علاقه دارند، پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب کوچک اما بزرگ میخوانیم:
(تیغک: مواظب باش سروصدا نکنی تا بیدار نشه.
لالاک: خودم حواسم هست. تو بهتره به فکر یه راهحل باشی.
تیغک: من که دیگه چیزی به عقلم نمیرسه. نمیدونم باید چی کار کنیم.
لالاک: ببخشیدا تیغک جان؛ تا اینجا که همه پیشنهادها رو من دادم؛ تو مثلا چی گفتی که حالا میگی دیگه چیزی به عقلم نمیرسه؟
تیغک: خب همین که گفتم براش لالایی بخونی که بخوابه خودش کلی کاره دیگه لالاک جان!
لالاک: واقعا که تو شاهکاری! اینطوری حالا حالاها نمیتونیم براش کاری بکنیم.
تیغک: تو هم که یکریز غر بزن.
لالاک: غر میزنم برای این که توی خنگول یه فکری بکنی.
در همین هنگام صدای آواز خواندن کسی از بیرون صحنه به گوش میرسد. تیغک و لالاک صدا را میشنوند.
تیغک: هان؟
لالاک: صدا از اون وره.
فهفه وارد صحنه میشود.
او که در حال زمزمه کردن یک آواز برای خودش است، در جنگل به پیش میرود. او سرخوش و خرامان پیش میرود و آواز میخواند.
سرش بالاست و تا نزدیکی درختها رسیده است.
لالاک: اِ… اون که فهفه قدبلندهست!
این اثر از نظر موضوعی در دسته/های زیر قرار میگیرد:
کودک و نوجوان
ادبیات، فلسفه و هنر
از این نویسنده منتشر شده است:
پرسه در حوالی فلسفه
سه نمایشنامه کودک
شدنی نشدنی
هرگز، همیشه
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.