..«هیچچیز به اندازۀ اینکه انسان بتواند به کوچکی خود پی برده و آن را عمیقاً درک و احساس نماید، قادر نیست بیانگر عظمت قوۀ ادراک او باشد.»
جاکومو لئوپاردی، جُنگ افکار
…….
در پندنامه اخلاقی که مجموعهای از بیست و چهار نوشته منثور در قالب دیالوگ و یا داستان با محتوایی طنزگونه است و فرازهایی از آن در ترجمۀ پیش رو تقدیم خوانندۀ گرامی میگردد، لئوپاردی پیوسته در جستوجوی علتهای موجودیت حیات و حقیقت وجودی انسان است؛ انسانی که عضو بسیار حقیر و کوچکی از مجموعۀ بیانتهای کائنات است که به نوبۀ خود بسیار مورد تأمل و تعمق شاعر قرار دارد. او در رابطۀ بین انسان فانی و طبیعت جاودان غور کرده و به پردهبرداری از جمع اضداد و تناقضاتی میپردازد که ذهن کنجکاو وی را به خود مشغول داشته است. کنجکاویای که منجر به کشف حقایقی گشته که شاید بتوان از آنها به عنوان آبشخور بدبینی و شکّاکیت این نابغۀ بزرگ نام برد. در گفتگوهای میان اساطير و داستانهایی که در قالب گفتگو در این کتاب بیان میشوند میتوان بازتاب انديشههای فلسفی جاکومو لئوپاردی را درقالبی ادبی مشاهده كرد.
گفتگوی سوم این کتاب از سایر بخشهای پندنامۀ اخلاقی لئوپاردی قدری متمایز است، به این دلیل که در عین سادگی گفتوگو و دو شخصیتی که گفتوگو را به زبانی بسیار بیتکلّف به جلو میبرند، نویسنده قصد دارد پیام شادی را به خواننده القا کند. در سایر قطعههای پندنامة اخلاقی یک یا چند نکتۀ عبرتآموز برگرفته شده از فلسفۀ زندگی در نگاه لئوپاردی ارائه میگردد، در بخشی از این قطعۀ ساده که در لحظهای از زندگی روزمره قاب گرفته شده است، چنین آمده است:
…
رهگذر: هیچ سال خاصی را به یاد ندارید که در نظرتان سالی بس نیک و خوش بوده باشد؟
فروشنده: در واقع نه آقا!
رهگذر: به هرحال زندگی چیز قشنگی است، درست نمیگویم؟
فروشنده: این که معلوم است!
رهگذر: شما به عقب برنمیگردید که این بیست سال گذشته و همچنین تمام زمان گذشته را درست از زمانی که متولد شدید، دوباره از نو زندگی کنید؟
فروشنده: آه آقای عزیز اگر خدا بخواهد، چرا که نه؟!
رهگذر: اما اگر ناچار بودید زندگیای را که داشتید، نه کمتر نه بیشتر و به همان شکل دوباره از سر بگیرید، با تمام خوشیها و بدبختیهایی که از سر گذراندید، چه؟
فروشنده: این را نمیخواهم.
رهگذر: پس دلتان چه زندگیِ دیگری میخواهد؟ زندگیای که من داشتم یا زندگی یک شاهزاده یا زندگیِ فردی دیگر؟ آیا فکر نمیکنید که من یا شاهزاده یا هرکس دیگری دقیقاً مانند شما پاسخ بدهیم؟ یا اینکه چون میبایست درست همان زندگی گذشته را به هر شکلی که بوده، دوباره از سر گرفت، هیچکس دلش نخواهد به عقب بازگردد؟
فروشنده: این حرف را باور دارم.
رهگذر: پس شما هم با این شرایط اگر راه حل دیگری وجود نداشته باشد، دوست ندارید به عقب برگردید؟
فروشنده: آقا واقعاً نه! به عقب برنخواهم گشت.
رهگذر: پس شما به دنبال چه نوع زندگیای هستید؟
فروشنده: من زندگیای میخواهم، همانطور که خداوند به من عطا میدارد، بدون هیچ پیششرطی.
رهگذر: پس یک زندگی اتفاقی، بدون دانستن چیزی از سیر و روندِ آتی آن، درست مانند آنچه اكنون از سال نو نمیدانیم؟
فروشنده: دقیقاً.
رهگذر: من هم اگر عمری برایم باقی مانده باشد، زندگی را اینگونه میخواهم و همة انسانها نیز زندگی را چنين میخواهند. این نشان از آن دارد که سرنوشت و روند اتفاقی زندگی تا به امسال که رو به پایان است، با همه بد تا کرده است و به وضوح دیده میشود که هرکسی اعتقاد دارد که در زندگی بیشتر بدی و سختی نصیبش شده است تا خوبی و اگر بتوان دوباره به زندگی گذشته با تمام بدیها و خوبیهایش بازگشت، هیچکس دلش نمیخواهد دوباره متولد شود. آن زندگی که زیباست، زندگیای نیست که آدمی میشناسد، بلکه آن زندگیای است که هنوز نمیشناسد. زندگی گذشته نیست، بلکه زندگیِ آینده است. با آغاز سال جدید، سرنوشت شروع خواهد کرد به خوب رفتار کردن با شما و با من و با تمام آدمها و زندگیِ خوشبخت آغاز خواهد شد. درست میگویم؟
فروشنده: امیدواریم.
رهگذر: خوب، زیباترین تقویمی را که دارید نشانم بدهید.
…
فهرست مطالب کتاب:
سخنی چند از مترجم
پیشگفتاری در باب نویسنده
۱٫ گفتوگوی مرگ و مُد
۲٫ گفتوگوی ماه و زمین
۳٫ گفتوگوی فروشندۀ تقویم و رهگذر
۴٫ گفتوگوی فِدریکو رویشو مومیاییهایش
۵٫ گفتوگوی اسب و گاو
۶٫ گفتوگوی مالامبرونو و فارفارِلّو
۷٫ گفتوگوی وروجک روزمینی و وروجک زیرزمینی
۸٫ گفتوگوی طبیعت و روح
۹٫ گفتوگوی فیزیکدان و محقق ماوراءالطبیعه
۱۰٫ گفتوگوی کریستوفورو کولومبو و پیترو گوتیِرِّز
نمایه
…
این اثر از نظر موضوعی در دسته/های زیر قرار میگیرد:
کتابهای زیر در این حوزه نیز منتشر شده است:
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.