معرفی کتاب آرزوی سنجاب کوچولو (نمایشنامهی کودک)
کتاب آرزوی سنجاب کوچولو (نمایشنامهی کودک) نوشته مسعود پورجمشید با بیان دلنشین و ساده همراه با اشعار آهنگین نوشته شده است و با تصاویری از اجرای این نمایش در سالهای قبل تنظیم شده است.
«آرزوی سنجاب کوچولو» داستان سنجاب کوچکی است که آرزوی بزرگی در سر دارد و برای دست یافتن به آرزویش دست به هر کاری میزند. داستان آرزوی سنجاب کوچولو به گوش روباهِ فالگیر جنگل میرسد. او نقشه درست و حسابی در سر دارد. روباه به سنجاب کوچولو قول میدهد تا او را به آرزویش برساند و بزرگترین و زیباترین دُم را به او بدهد؛ به شرط آنکه… .
این داستان به کودکان یاد میدهد که داشتن دوستان خوب و آرامش بیش از هر آرزویی ارزشمند است و گوش دادن به حرفها و تجربههای بزرگترها راه مؤثری است برای اینکه تصمیم درست را بگیریم و در دام فریب افراد فرصتطلب نیفتیم.
.
خواندن کتاب آرزوی سنجاب کوچولو را به چه کسانی پیشنهاد میدهیم
این کتاب برای تمام کودکان چهار تا هشت سالهای که از تئاتر و خواندن نمایشنامه لذت میبرند مناسب است. همچنین معلمان و مربیان مقطع پیشدبستان و دبستان میتوانند از کتاب «آرزوی سنجاب کوچولو» برای برگزاری نمایشهای کودکانه در مدارس استفاده کنند.
کودکان در هر سن و سالی که باشند عاشق نمایش دادن هستند، در خانه، مدرسه، مهمانی و …. با دادن نقش به کودکان در داستان، آنها یاد میگیرند که چگونه با دیگران همبازی شوند و دیگران را در کار خود سهیم کنند. از برخی فواید مهم بازیهای نمایشی برای کودکان میتوان به فزایش مهارتهای اجتماعی، افزایش روحیه کار جمعی، ابراز احساسات درونی، رشد آگاهی و تقویت مهارت تصمیمگیری اشاره کرد.
.
با مسعود پورجمشید آشنا شویم
مسعود پورجمشید بازیگر تلویزیون و سینما، نویسنده و کارگردان نمایشهای کودک و نوجوان، متولد ۱۳۵۶ است. او دارای مدرک کارشناسی حرفهای کارگردانی سینما است و از سال ۱۳۷۵ فعالیت خود را در حوزه بازیگری و نمایش آغاز کرده است.
پورجمشید سالها در حوزۀ نمایش کودک و نوجوان در تئاتر و تلویزیون فعالیت داشته است و از سایر نمایشنامههای او میتوان به «قصههای حمید کوچولو و سگ باوفا»، «ویزویزوی قهرمان» و «نخودی و زبالهها» اشاره کرد.
.
در بخشی از کتاب آرزوی سنجاب کوچولو (نمایشنامهی کودک) میخوانیم
کلاغ: (با هیجان) قارقار خبردار / آهای روباه رمال
قارقار…خبردار / آهای روباه مکار
کجایی…؟ ببینم. مگه آقا شیره بهت نگفت که دیگه فالگیری نکن.
روباه فالگیر: تو چی کار به من داری؟ اگه صدات در بیاد و خبر بدی میگیرم و پرهای زشتتو دونهدونه میکنم… .
کلاغ: اصلاً به من چه… . حالا میذاری حرف بزنم؟ فال چیه. همش الکیه… .
روباه فالگیر: حالا که الکیه، برو بذار به کارم برسم. برو… برو… .
کلاغ: میدونی چیه! سنجابکوچولو دوست داره دُمِ قشنگی داشته باشه (با تمسخر). فکر کرده میتونه دمشو عوض کنه… . قار… قار… .
روباه فالگیر: (با کنجکاوی) ببینم تو از کجا میدونی؟ نکنه باز داری از خودت خبرای الکی در میآری… .
کلاغ: حرف الکی چیه! خودم با این دو تا گوشام شنیدم که میگفت: «آرزو دارم دم قشنگ و بزرگی داشته باشم.» به جون تو دروغ نمیگم.
روباه فالگیر: به من چه. (با لحنی زیرکانه) خب حالا خبرتو گفتی، برو بذار به کارم برسم.
کلاغ میرود.
روباه فالگیر: (با خود) باید یه نقشه درست و حسابی بکشم تا بتونم سنجابکوچولو رو گولش بزنم… . آره بهتره برم… .
منم خالهروباهه / دمم دراز و ماهه
کارهای خوب میکنم / رازهاتونو میدونم
.
.
برخی از کتابهایی که در حوزه نمایش کودک و نوجوان منتشر شده است:
هرگز همیشه (سه نمایشنامهی کودک)
مبارک کجاست؟ (نمایشنامهی تصویری)
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.