معرفی کتاب جور و ناجور (سه نمایشنامهی کودک/ عروسکی)
کتاب جور و ناجور (سه نمایشنامهی کودک/ عروسکی) نوشته فرشید قلیپور، حاوی سه نمایشنامهٔ عروسکیِ «در درون»، «قصه غول دریا»، و «خوش خیالها» است.
هیچ کس از فکر دیگران باخبر نیست و نمیداند دیگری به چه میاندیشد! همانگونه که دیگران هم از آنچه در ذهن ما میگذرد بیخبر هستند.
اما این میان یک نکته بسیار مهم وجود دارد؛ اینکه هر کسی دلش میخواهد بهترین چیزها را در اختیار داشته باشد و در ایدهآلترین جایگاهها به سر ببرد.
شاید بتوان گفت این، تنها فکر نخوانده آدمهاست که میشود خواند! پس چه بهتر که به یکدیگر کمک کنیم به آن ذهنیت سازنده نزدیکتر بشویم: که جهان برای همه ما جای خوبتری برای زندگی کردن باشد.
.
خواندن کتاب جور و ناجور (سه نمایشنامهی کودک/ عروسکی) را به چه کسانی پیشنهاد میدهیم؟
این کتاب را به دوستداران نمایشنامهٔ کودک و نوجوان پیشنهاد میکنیم.
«جور و ناجور» برای تمام کودکانی که از تئاتر و خواندن نمایشنامه لذت میبرند مناسب است. همچنین معلمان و مربیان مدارس میتوانند از این کتاب برای برگزاری نمایشهای کودکانه در مدارس استفاده کنند.
.
با فرشید قلیپور آشنا شویم
فرشید قلیپور کارگردان، فیلمساز، نویسنده، کارگردان و نمایشنامهنویس ایرانی است که در سال ۱۳۶۱ متولد شد. او عضو انجمن نمایشنامهنویسان ایران و از اعضای خانهی کتاب است. قلیپور تحصیلات دانشگاهی خود را در دو رشته مدیریت صنعتی و بازیگری گذرانده است. او آثار زیادی را در قالب کتاب و نمایشنامه به نگارش درآورده که از جمله آنها میتوان به این موارد اشاره کرد: کتاب «طلسم کوه سیاه»، «سه نمایشنامه کودک»، «ساعت یازده»، «ذیل تاریخ: دراماتورژی تاریخ در سه اثر بهرام بیضایی»، «شدنی نشدنی»، «کوچک اما بزرگ»، «کوچول و قانونهای کوچولی»، «کیک تلخ» و «هرگز، همیشه».
.
در بخشی از کتاب جور و ناجور (سه نمایشنامهی کودک/ عروسکی) میخوانیم
تاجیخانوم: چه خبرته بکتاشخان؟ کبکت خروس میخونه!
بکتاشخان: بهبه صفای قدم تاجیخانوم. خوش تشریف آوردید.
نریشن: اون آقا اسمش بکتاشخان هست. مرشد خیمهشببازی و یه مرد مشتی و باحال. اون خانوم هم اسمش تاجیخانوم هست. وای وای نگم براتون، تا میبینمش زیر دلم درد میگیره!
تاجیخانوم: دیدم صدای مزقون و داریه میآد گفتم حتمی بکتاشخان باهاس باشه!
بکتاشخان: اِی دیگه تاجیخانوم! ماییم و یه خیمه رنگ و رو رفته.
تاجیخانوم: خدا برکتش بده. شما کجا؟ اینجا کجا؟
بکتاشخان: راستیاتش من میخواستم از شما بپرسم! اینجا! توی قلب این جوونمرد!
تاجیخانوم: والا چی بگم بکتاشخان!
بکتاشخان: تا اونجایی که ما یادمون میآد، این جوون همه بچگیشو پای خیمه ما گذروند. واسه خاطر همین هم شد خاطرخواه عروسکا.
.
.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.