معرفی کتاب تئوری گوزن (نمایشنامه)
نمایشنامه ایرانی تئوری گوزن نوشته معین محبعلیان، حاصل پژوهشی تاریخی-اجتماعی در بستر روایتهای قومی است. عامر، حسام، عنبربانو، ارخون، تیمور، کاووسی، جارچیها و معلم ریاضی؛ آدمهایی که تئوری گوزن را شکل دادند. شکل دادنشان طور دیگری بود، پازلهای دیروز و دیروزتر و حال و حالتر کنار هم جمع شدند. از بازار روشهای مشهد و کاروانسرای عباسقلیخان تا معلمی در روستاها و سفر به زبانها و تاریخ مرزها. از ارابه نادر تا چاقوهای تیز زنجان. از دانشآموز بودن و شیطنتهاش تا مدیر بودن و مسئولیتهاش. از تئوی تا به گوزن.
نمایشنامه مرز ایران و ترکمنستان (گستره جغرافیایی درام از خراسان، خراسان شمالی، شهرهایی چون سرخس، باجگیران تا بلخانآباد، استان گلستان، گوگتپه، گمیشان، بندر ترکمن و ترکمنستان) را دربر می گیرد. ماجرای کتیبهای که از زمان مغولها تا شرایط فعلیاش را در قالبی از عینیت و ذهنیت به تصویر میکشد. توجه به امر تصور برتر و خوانشهایی که دیالیتیکهای ارسطویی، افلاطونی میتواند خروجیاش باشد.
در واقع، عامل فلسفی حین نگارش در نظر گرفته نمیشود، چرا که نمایشنامهنویس صرفاً ساختار نمایشنامهنویسی را برای انتقال طرح اجرایی (هر چند فشرده) در نظر گرفته است. در این اثنا، فلسفه قطعاً امکانی است برای حمل معنا، گاه در گذر زمان و گاه برای گریز از مفاهیم.
.
کتاب تئوری گوزن را به چه کسانی پیشنهاد میدهیم؟
مطالعه این اثر را به خوانندگان علاقهمند به نمایشنامههای کوتاه و ادبیات نمایشی پیشنهاد میدهیم.
.
در بخشی از کتاب تئوری گوزن میخوانیم:
عامر: خیره انشاالله.
عنبربانو: عامر منو رنگ نکن، باز چی تو سرته؟ خیره انشاالله رو از کجا یاد گرفتی؟
عامر: سرکارعلیه، بنده هم سواد دانشگاهی دارم! احتمالاً با خودم از زمان دانشگاه حمل میکنم.
عنبربانو: باز با این تیمور دمخور نشی! این تاناکورابازه قابلاطمینان نیست. توی نگاهش یه سرمای غریبی داره.
عامر: باز!… مگه قبلاً دمخورش بودم؟ در ثانی، نگاهشو از کجا خوندی؟
عنبربانو: حافظهتم که پارهسنگ برداشته، تشییعجنازه زنش مگه یادت رفته… وسط جماعت جوری به آدمها نگاه میکرد، انگاری همونجا دنبال قاتل زنشه.
عامر: خُب حق داشته شک کرده. ماجرای بخارینفتی از نظرش مشکوک بوده. تو بودی خودت دنبال دیگرون نمیگشتی ببینی داستان چیه؟
عنبربانو: من که فعلاً توی این سرما گرفتار چرخ و سوزنزدنم. (دستهایش را نشان میدهد.) ببین، حاشا به غیرتت!
عامر: بهش گفتم با ماشینش بریم جنس بیاریم، اینور بفروشیم. موقع رفت هم اگه از اینجا چیزی به دردبخور گیرمون اومد، اونور آب کنیم.
عنبربانو: مگه مرز بیصاحابه؟
عامر: مگه قراره بیصاحاب رد کنیم؟ طیب و طاهره، خاطرت جمع. وصلۀ ناجور نچسبون.
عنبربانو: هر کار میکنی، آیندۀ این بچه رو نباید با خزعبلات عکس و گوزن تباه کنی.
.
.
شاید به آثار دیگر این نویسنده/ مترجم علاقهمند باشید:
فرزندخواندگی و چهار نمایشنامه دیگر
آیلتس ۶/۵ (نمایشنامه فارسی – انگلیسی)
..
برخی از کتابهایی که در حوزه ادبیات، فلسفه و هنر منتشر شده است:
راهنمایی بر نظریه انتقادی و فرهنگی
.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.